×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

دلنوشتهایه مریم

دلنوشتهایه مریم

با ناز و ادا دلتو شکارش مي کنم
آره حقه تو کارش مي کنم
با چشم سياه و چشمکام عاشق و زارش مي کنم
عاشق و بيقرارش مي کنم
مام سر کوچتون و پس کوچتون و محلتون
ميام تو راهتون و بي راهتون و درخونتون
ميشم ليلي و مي شينم يواش تو قلبتون
مثل شازده خانم ميام يه شب تو خوابتون
قشنگترين لباسهامو مي پوشم
موهامو مي ريزم سر دوشم
چشمک مي زنم و ناز مي کنم
تو منو ببيني
وقتي به خود مياي عاشق ترين مرد زميني
آره عاشق ترين مرد زميني

تو کوچه مون صداي تو
صداي خنده هاي تو
ديگه شنيده نمي شه
رفتي براي هميشه
چشمات برام يه قصه گفت
يه قصه از يه غصه گفت
يه قصه از جدائي ها
آخر آشنائي ها
گفتي قفس تنگ برات
گفتي هواي تازه نيست
خونه برات اندازه نيست
گفتي ديگه خسته شدي
طاووس پر بسته شدي
گفتي که آغاز مي خواي
سرود پرواز مي خواي
مي خواي بري به اوجها
رو بال نرم موجها
گفتي که عشق من کمه
حرفهام برات پر از غمه
تو سينه قلب من شکست
رو بوم دل غروب نشست
انگار دارم خواب مي بينم
مهتابو رو آب مي بينم
چگونه باور بکنم
غصه رو از بر بکنم
عطر تنت تو خونه نيست
تو زندگيم بهونه نيست
حتي ديگه نمي تونم
زلفمو شونه بکنم
گل روي موهام بزنم
يا حتي حس کنم زنم
عکست هنوز رو طاقچمه
انگار باهام حرف مي زنه
اما نمي دونه دارم
از غصه ديوونه مي شم
خدا کنه صداي من
صداي گريه هاي من
يه روز به گوشت برسه
بهت بگه ديگه بسه
پرنده جون بيا خونت
بيا توي آشيونت
جفتت هنوز منتظره
چشماش هميشه به دره
جفتت هنوز منتظره
چشماش هميشه به دره


همشهري همشهري
انگار که با ما قهري
تنهائي بي مائي
انگار با دنيا قهري
هر گوشهء خاک خدا
در حاشيه قصه ها
ما همسفر جاده ها
با هم ولي از هم جدا
همشهري همشهري
انگار که با ما قهري
تنهائي بي مائي
انگار با دنيا قهري
در بسته و دل بسته تر
قهر تو ندارد اثر
وقتي که نداري خبر
من منتظرم پشت در
تو هم مثل من از دنيا بريدي
چرا که از وفا خيري نديدي
ولي از من که همدرد تو هستم
نترس و دستتو بده به دستم
وفاي من نثار تو
دلم آئينه دار تو
که يک دنيا وفا داري
تنت از سنگ و دل شيشه
بلور صاف آئينه
دل درد آشنا داري
اگه همخونه و خونه جدائيم
من و تو اهل يک آب و هوائيم
سکوت ما هزاران قصه داره
به آواز دل هم آشناييم
وجودم بي قرار تو
نگاهم انتظار تو
که يک دنيا وفا داري
درون سنگ اون سينه
به رنگ پاک آئينه
دل درد آشنا داري
همشهري همشهري
انگار که با ما قهري
تنهائي بي مائي
انگار با دنيا قهري

اگرچه قرعه ي فالت
زد و آخر به نامم خودرد
ولي اون حادثه اون روز
تموم تازگيمو برد
اگرچه باغ دست تو
به ذهنم بوي گل آموخت
ولي با تو فقط با تو
تموم برگ و بارم سوخت

هميشه علت خواستن
دليل پوچي من شد
شکست از ديگري بد نيست
چه سنگينه شکست از خود
تو مرگ قلبمو خواستي
رسيد اون لحظه ي موعود
تو اون روزي که عشق تو
فراسويش غروبي بود

اگر بعد از تو سهم من
همين آيينه است اي مرد
ولي حتي گريز از تو
در اين آيينه محوم کرد
عبور عشق تو در دل
کشيده طرح دلتنگي
به غير از مسخ من با من
چه کردي اي بت سنگي
چه کردي اي بت سنگي


اگه گفتي عشق چه رنگه
که به چشمونم قشنگه
رنگ باد نو بهاره
نفست اين رنگو داره
نمي گم رنگ چشاته
نمي گم رنگ لباته
اما هم رنگ صداته
اما هم رنگ نگاته
مثل هاله ماه کمرنگه
با سپيده صبح هم رنگه
نه اينه نه اونه گلگونه
مثل رنگ دل مجنونه
بوته آتيشه گل کرده
گونه عاشقه واي زرده
شکوفه ميگه سرخابيه
آسمون ميگه نه آبيه
نفست تو خواب به من گفت
يه شب مهتاب به من گفت
سر پيچ کوچه دل
اومد و بي تاب به من گفت
اگه گفتي عشق چه رنگه
که به چشمونم قشنگه
رنگ باد نو بهاره
نفست اين رنگو داره
نفست اين رنگو داره

اگه هر دو تا گوشام گوشواره هاش آلبالو
سينه ريز رو گلوم هسته ي تمبر و هلو
ولي دورترين وفا ديواراي روبه رومه ،بغض آزادي زن يه عمرکه تو گلومه،يه عمري تو گلومه


من زنم،عکس گل محمدي است پوست تنم
پيرهنم ياس سفيده رنگ آزادي نديده


اگه حلقه حلقه گل،طبق طبق خوشه ببندي
به تو تن در نميدم تا به من ساده بخندي
اگه روشن بشه از دستتو شمع نيمه جونم
خودمو تو گرگر دستاي آتيش ميسوزونم
توي ميدوني که ميتونم، واسه اينه که ميخونم

هم زنم هم مادرم ياور و يارم
خوب نگام کن تا ببيني نعمتايي که خدا داده و دارم

وقتي عشق عادت شد بدا به حال عاشق
مرگ عشق از عادت يعني زوال عاشق

وقتي که بي دردي درد تمام دنياست
در فصل عادتا عاشق هميشه تنهاست
يه ديوونه ساده دلو
يه عاشق باخته دلو
رفته لب مرز جنون
ميبردنش آژير کشون
تو خيابوناي تهرون
اون ديوونه آروم شد
يه مريم وفادار
هر چي

سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 - 8:41:47 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
نظر ها

ارسال پيام

جمعه 6 شهریور 1394   11:28:16 PM

یارب مرا یاری بده تا خوب آزارش کنم

هجرش دهم، زجرش دهم ،خوارش کنم ،زارش کنم

از بوسه های آتشین ، وز خنده های دل نشین

صد شعله در جانش زنم،صد فتنه در کارش کنم

در پیش چشمش ساغری گیرم ز دست دلبری

از رشک آزارش دهم ،از غصه بیمارش کنم

بذری به پایش افکنم ،گویم خداوندش منم

چون بنده در سودای زر،کالای بازارش کنم

گوید بیفزا مهر خود،گویم بکاهم مهر خود

گوید که کمتر کن جفا ، گویم که بسیارش کنم

هر شامگه در خانه ای،چابکتر از پروانه ای

رقصم بر بیگانه ای ، وز خویش بیزارش کنم

چون بینم آن شیدای من فارغ شد از سودای من

منزل کنم در کوی او ، باشد که دیدارش کنم

گیسوی خود افشان کنم،جادوی خود گریان کنم

با گونه گون سوگندها،بار دگر یارش کنم

چون یار شد، بار دگر کوشم به آزاری دگر

تا این دل دیوانه را راضی ز آزارش کنم

http://tinajoon.gegli.com

ارسال پيام

سه شنبه 29 اردیبهشت 1394   11:57:55 AM

Likes 1

 

ارسال پيام

دوشنبه 28 اردیبهشت 1394   10:10:10 AM

عالی بود

http://tinajoon.gegli.com

ارسال پيام

چهارشنبه 23 اردیبهشت 1394   7:04:54 PM

Likes 2

 

???

???.......

http://w.gegli.com

ارسال پيام

چهارشنبه 23 اردیبهشت 1394   8:51:56 AM

عاشق آن نیست که هر دم طلب یار کند

عاشق  آن است که دل را محرم یار کند

http://y.n.gegli.com

ارسال پيام

سه شنبه 22 اردیبهشت 1394   8:50:06 PM

Likes 2

 هیچکس بی درد و غصه و گرفتاری نیست،  

اما مهم اینه که:  

تـــو اوج غم لبخـــــند بزنــی،

و...  

لبخـــند بیــاری به لب دیـــگران.

 .

 

http://y.n.gegli.com

ارسال پيام

سه شنبه 22 اردیبهشت 1394   8:43:49 PM

Likes 1

با سلام وعرض ادب  دوست عزیز خیلی زیبا بود  ..

آخرین مطالب


دلنوشتهایه مریم


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

4960 بازدید

9 بازدید امروز

33 بازدید دیروز

279 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements